جواد مجابی متولد ماه مهر ۱۳۱۸ در شهر قزوین شاعر, نویسنده, نقاش، طنزپرداز و روزنامهنگار ایرانی استو بهتر است گفت یکی از شناخته شدهترین روشنفکران و هنرمندان معاصر که نامش همیشه در میان بزرگان آمده از او تا به حال دهها کتاب تأثیرگذار و پرطرفدار در زمینهٔ داستان منتشر شدهاست و عموماً کتابهای او با اقبال خوبی از سمت خوانندگان، علیالخصوص خوانندگان حرفهای، مواجه میشود. مجابی بارها از سوی مجامع اروپایی و آمریکایی برای سخنرانی دربارهٔ هنر و ادبیات ایران دعوت شدهاست و یکی از نمایندگان شاخص ادبیات معاصر ایران محسوب میشود.اوایل دههٔ چهل لیسانس حقوق و دکترای اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت.۱۹ سال کارمند دادگستری و بعد کارشناس فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر بود. هم زمان روزنامه نگاری حرفهای را در فاصلهٔ بین سالهای ۱۳۴۷-۱۳۵۸ در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان دبیر فرهنگی روزنامه ادامه داد. بعدها با مجلات ادبی ایران از جمله فردوسی، جهان نو، خوشه، آدینه و دنیای سخن همکاری داشت که مدتی نیز سردبیری مجلهٔ اخیر را به عهده داشت. در اواخر سال ۵۷ به اتفاق جمعی از همکاران مطبوعاتی اش در کیهان و آیندگان همچون عمید نائینی، مهدی سحابی، فیروز گوران، سیروس علینژاد و محمد قائد تصمیم به بنیاد کانون مستقل روزنامهنگاران گرفتند اما با حوادث سال ۵۸ این پروژه منتفی گردید.
۴۰ سال از فعالیت ادبی او میگذرد که ۲۰ سال اخیر را به طور حرفهای و فارغ از دغدغههای شغلی، صرف نوشتن رمان و شعرها و تحقیقاتش کردهاست. نوشتههای او بیش از پنجاه اثر چاپ شدهاست که عمدتاً شامل هشت مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه، نه رمان، چندین نمایش نامه و فیلم نامه و داستان کودکان وآثار طنز و طرحهای هجایی و چند مجموعه مقالات و چند شناخت نامهٔ ادبی دربارهٔ نویسندگان و شاعران ایران است. علاوه بر انتشار شعرها و رمانها و داستانها، کار عمدهٔ او در این سالها، تحقیق دربارهٔ نوپردازان هنرهای تجسمی ایران است که بالغ بر شش جلد میشود، که تاریخ تحلیلی زندگی و آثار نقاشان و مجسمه سازان پنجاه سال اخیر است. همچنین پژوهش مفصلی در زمینهٔ تاریخ طنز در متون ادبی ایران را ادامه میدهد که سیر شوخیهای ادبی را در کتابهای نظم و نثر ایران طی هزار و اندی سال بر پایهٔ تحولات اجتماعی ترسیم میکند.
شاعر، نقاش، محقق ادبی- هنری، روزنامهنگار، طنز پرداز و داستان نویس؛ جواد مجابی را با کتاب شناخته شدهاش میشناسند و این عجیب نیست که میگوید همه عمر کارش نوشتن بوده است. با او درباره کارهایش درباره کارهایش در بهنگار گفتوگو کردیم.
از فراز سالها پژوهش و تجربه در هفت اقلیم هنر خودتان را چطور معرفی میکنید؟
کارمن درهمۀ عمر فقط نوشتن بوده است و امر نوشتن را در شعر و داستان و رمان و تحقیق آزمودهام و به تفنن نقاشی هم کردهام. به هنرهای دیگر هم علاقه دارم، به موسیقی و سینما و معماری، درحد یک مخاطب کنجکاو برخورد کردهام. خود را بیشتر شاعرمی دانم و در ایران که فرهنگ آن بر پایهی شعر و اسطوره میگردد شاعر بودن هنر بزرگی است و مایهی افتخار. البته کنار شاعری و رماننویسی، به پژوهش درباب هنر و ادبیات هم دست زدهام از چاپ شناختنامهها و بررسی تاریخ هنر مدرن ایران و تاریخ طنز ادبی و مانند آنها
بعد از تجربه در حوزههای ادبی و در کنار آن هنرهای تجسمی، کدام را به ذائقه ایرانی نزدیکتر میبینید؟
طبیعی است که شعر هنر ملی ماست و کمتر ملتی برای شعرای خود چون ایرانیان ارزش واحترام قائلند. هنرهای تجسمی خاصه نقاشی همواره درحد ذوق خواص منحصر و محدود بوده است و نگارگری ایرانی در نسخههای نفیس درکتابخانهی شاهان و بزرگان قوم محبوس مانده و مردم عموماً از دیدن آنها بهره ای نداشتهاند. با آمدن مدرنیسم در این نود، صدسال اخیر مردم تا حدی با نقاشی و مجسمه و معماری و شهرسازی آشناشده اند. وظیفهی بسیاری از پژوهندگان ما در این صدساله، آشتی دادن مخاطبان عام با ادبیات و هنرنو بوده است
بهتازگی کتابی با عنوان «سرآمدان هنر نو» با همکاری انتشارات بهنگار منتشر کردهاید. این کتاب تمام هنرمندان هنرهای تجسمی در ایران را دربرمیگیرد؟
کتاب سرآمدان هنرنو همان طور که در دیباچهاش یادکرده ام، برآمده از گردآوری مقالاتی است که به مناسبتهای مختلف نوشته و منتشرکردهام و برای سهولتِ دستیابی علاقه مندان هنرهای تجسمی معاصر آن را درکتابی مجموع کردهام. پارهای از آنها مقالات تحلیلی مفصلی است که به قصد نگارش مقدمه ای بر مجموعه آثار یک نقاش یا مجسمهساز فراهم شده است، مثل مقالهی «درگسترۀ خیال نقاش روایت پرواز»که دربارهی علی اکبر صادقی نوشته ام و درصدر مجموعه نقاشیهایش منتشرشده. بعضی دیگر به قصد معرفی زندگی وآثاریک هنرمند برجستهی ایرانی نوشته شده است. نمونهای از آن مطلبی است که دربارهی بهمن محصص زیر عنوان «چندعکس فوری از بهمن محصص» نوشتهام. یادداشتهایی هم درمجلات تخصصی راجع به هنرمندان نوشتهام که برجنبههای خاصی از کارهای آنها تأکید کردهام چون مطلب «دیدارهای من با مارکو» که دربارهی ویژگیهای کار مارکوگریگوریان دراین مجلد آمده. البته مسائل عمدهی نقاشی ومجسمهسازی مدرن ایران هم موضوعی بوده که درباب آن مقالات متعددی نوشته ام که بعضی از آن ها چون «بازنگری محورچرخش به هنرنوین» از مقولهی نگرش به تاریخ هنرمعاصرایران شمرده میشود. این مقالات بهجز چندگفتوگو که تاریخی قدیمی دارد بیشتر در این دههی اخیر نوشته شده و مشابه مقالاتی است که بخشی از آن را در کتاب «نگاه کاشف گستاخ آوردهام که بیش از پانصد صفحه از آن کتاب به مقولهی هنرتجسمی ایران اختصاص داشت. درآینده ادامهی این نوع مقالات هنری درکتابی به چاپ خواهد رسید، اگر بگذارند.
آیا میتوان این کتاب را نوعی کتاب مرجع و به نوعی یک دایرهالمعارف تخصصی بهحساب آورد؟
کتاب ادعایی ندارد که دائره المعارف است و به این قصد هم ساخته و پرداخته نشده اما به عنوان کتاب مرجع، علاقهمندان هنرهای تجسمی میتوانند به آن استناد کنند چراکه نویسنده کوشیده است دربارهی هنرمندان معاصر ایران آنچه را دیده و شاهد بوده یا در متون معتبر خوانده است، منعکس کند. این مقالات حاصل کار پژوهندهای است که از سال 1337 تا کنون مهمترین نمایشگاه فردی و جمعی هنرمندان ایرانی را دیده و با بسیاری ازهنرمندان یادشده آشنائی داشته و درکار آنها بررسیها وتأملات منتقدانه داشته است.
جامعه پژوهشی ایران به طور خاص در زمینههای هنری و ادبی تا چه اندازه نیازمند چنین کتابهایی است؟
این اسنادی است که با دقت نوشته شده و ارائه شده است و نویسنده وظیفهی خود میدانسته آنچه را میداند و بدان باور دارد به چاپ بسپارد یعنی به حافظهی دیگران منتقل کند. جامعهی پژوهشی ایران هم به عنوان یک نهاد، معنایی محقق ندارد، بلکه درجامعه آدمهایی هستند که علاقهمند به بررسی آثارهنری و مطالب نوشته شده دربارهی آنها هستند اعم ازکارشناسان هنری، دانشجویان رشتههای هنری و علاقهمندان فرهنگ ایران. من آنچه را باور داشته ام مطرح کردهام و منتظرم که واکنشهای نظری را در برابر آنها ببینم. می دانم که روشنگری از برخورد آرا و عقاید فراهم میشود. طرح یک مسأله از آن رو اهمیت دارد که نظرات دیگر را به چالش بخواند.
آیا طرح و نقشهی قبلی برای این پژوهش داشته اید یا کتاب مجموعهی مقالات منتشرشده است ؟
چنان که گفتم این کتاب مجموعهای فراهم آمده از مقالاتی است که دردههی اخیر به مناسبتهایی درباب هنرمندان معاصر و هنرهای تجسمی ایران نوشتهام. بنابراین دربارهی آثارکسانی بیشترصحبت شده و از بعضی کسان به اختصار یاد شده مثلاً زندهرودی و احصائی و سعیدی که مقامی والا در هنر ایران دارند اما دراین کتاب حد و مرتبت آنها درمقایسه با دیگران نشان داده نمیشود. نوع تألیف این کتاب بر اساس گردآوری مقالات منتشرشده بوده و با قصد قبلی و طراحی خاص به نگارش درنیامده است. اهمیت کتاب «سرآمدان هنر نو» در این است که خواننده را با بینش تجربی یک هنرمند روبهرو میکند. من این آدمها را میشناختهام، با آنها دوست و همنشین بودهام وگاهی نمایشگاه به نمایشگاه یا تابلو به تابلو کار آنها را دنبال کردهام و بر روند کار آنها اشرافی انتقادی داشتهام. این نگاه یک ادیب و منتقد است به هنرمندان رسانهای دیگر با عشق.
اما در آینده نزدیک کتابی از من منتشر میشود با عنوان «نودسال نوآوری درهنرمعاصر ایران» در دو مجلد که شکل دیرهالمعارفی دارد. در جلد اول غالب وقایع مهم هنرهای تجسمی ایران ازشروع مدرنیسم تا کنون(1390 -1300) به ترتیب و تفصیل یادشده است و درجلد دوم زندگی و آثار بیش از دویست نقاش و مجسمهساز ایرانی معاصر که حداقل بیش از چنددهه کارکردهاند و درجامعه هنری ایران معروف و مشهورند نقد و بررسی شده است و عادلانه به هریک سه تا چهارصفحه اختصاص یافته است. امیدوارم بعد از 15 سال که از تدوین نهایی کتاب می گذرد این اثر سال دیگر به بازار کتاب بیاید.
تجربه همکاری با بهنگار را چطور ارزیابی میکنید؟
کارنشر بر پایهی تجارت و فرهنگ استواراست. به نگارخلاف بسیاری ازهمکاران خود بیشتر از اینکه به تجارت فکر کند به فرهنگ توجه دارد اگرچه خوشبختانه اقتصاد حرفهی خود را خوب میشناسد. من از آنها راضیم.
وحرف آخر؟
در باب این کتاب خاص نگران بودم. این نوع کتابها که بیشتر تخصصی است اگرخوب دربارهی آن تبلیغ نشود و کتاب معرفی نگردد سعی نویسنده وکوشش ایثارگرانهی ناشر و نیاز علاقهمندان، هنرمندان تجسمی تا حدی هدر رفته است. تنها موردی بود که خلاف دهها کتاب دیگرم کوشیدم انتشار کتاب توجه مخاطبان این رشته را _که غالباً هنرمندان جوان و دانشجویان هنرند _جلب کند. با وجود چندهزار فارغالتحصیل مدرسههای هنری ما که بیشترشان از تاریخ هنرایران کم اطلاعند، و غالباَ برای نوشتن رسالههای خود و تدارک اسناد و مدارک هنری به کارشناسان و منتقدان هنری مراجعه میکنند، عجیب می بینم که این کتاب هنوز چاپ اولش را تمام نکرده باشد. عاملش بیخبری است و امیدوارم شما برای آنها که هنوز از این کتابها خبرندارند بانی خیر شوید.